Tuesday, August 19, 2008

كلمات

رقص تو در چارراه
گذر من از خيابان
مهدي مي گفت عا قل ساديسمي
من گفتم تنم هنوز بوي پاييز مي ده
الو...الو
نه نيست!
كلمات خودشون و از لاي قرص ها و لاشه ي كاپيتان بلك ها
از كوچه هاي تنگ شهرك
از شونه ي آدم ها
مي رسونه به تو
با اخم مي بندم دهنمو

تا نذارم كلمات داد بكشن
ديوونه ي ديدنت بودم

Friday, August 1, 2008

سه شنبه خيس



گ ر ي ه
روز سه شنبه
تنهام
يك ساعت مراسم گريه ادامه پيدا مي كنه
از خدا دلخوري
براي لحظه اي كافر مي شي


جرات قرص ها رو نداري


از خودت بيزاري
.
حالا بهترم و اميدوارتر