دیشب با بچه ها رفته بودیم بیرون ...میگفتیم و می خندیدیم
یه جایی یه کسی رو دیدم شبیه پدرم با همون صورت لاغر با همون پوست چروک ...همون قدر متفکر و مصمم
از دیشب تا حالا یه خورده هوایی شدم ...مشکلی نیست یه ماه و نیم بیشتر به تموم شدن ترم نمونده..اما آخرین باری که با هاش حرف زدم رو خوب یادم از پشت تلفن صداش غصه دار بود
که گفت دلتنگتیم ...نه! پدرم پدر سالار بزرگ مرد دلتنگ شده؟
باور کردنی نیس اما صداش می لرزید
اما