Friday, August 1, 2008

سه شنبه خيس



گ ر ي ه
روز سه شنبه
تنهام
يك ساعت مراسم گريه ادامه پيدا مي كنه
از خدا دلخوري
براي لحظه اي كافر مي شي


جرات قرص ها رو نداري


از خودت بيزاري
.
حالا بهترم و اميدوارتر

1 comment:

اقاقیا said...

سلام مهدی جان
مبهم نوشتی. بغض و گریه و لب فرو بستن... از کودکی تجربه اش می کنیم. سال ها با ما حرکت می کند و تا دم مرگ در آغوشمان می ماند. بغض، گریه و لب فرو بستن