Friday, September 5, 2008

نا مربوط


کاغذ نجس شد

شعر پخش می شود

دوشیزه

بی پرده

دور خودش پتو می کشد

خون صدای ماشین در می آورد

پاییز را

جاده می گیرد

تمام چشم به توزوم

می خندی

شمع را خاموش می کنیم

خسته که می شوم

همه چیز را از دست داده ایم

پتو...این کاغذ...شعر پخش می شود

می خندم

!

No comments: